یادداشت محمد بلوچی انارکی نویسنده اثر «پشت دروازه‌های برزخ»، بر کتاب «میرزا مقنی گورکن»

محمد بلوچی‌ انارکی، از برگزیدگان دومین مسابقه سالانه داستان‌نویسی خودنویس و نویسنده اثر «پشت دروازه‌های برزخ» یادداشتی بر کتاب «میرزا مقنی گورکن» اولین نوشتۀ علی درزی، نفر اول مسابقه داستان‌نویسی نشرسرای خودنویس نوشته است که در ادامه می‌خوانیم:
اگر خواسته باشیم میرزا مقنی گورکن را در یکی از زیرمجموعه‌های ادبی ژانر قرار بدهیم به ‌احتمال‌زیاد در «دارک فانتزی» یا آنچه تحت عنوان «خیال‌پردازی‌ِ تیره‌وتار» ترجمه‌شده، دسته‌بندی می‌شود؛ هرچند که تفاوت‌هایی هم با این ساب‌ژانر دارد و رگه‌هایی از رئالیسم جادویی در آن دیده می‌شود] نه آن‌طور که از ادبیات آمریکای لاتین و یا کارهای غلامحسین ساعدی برداشت می‌شود [«فانتزی تاریک» تلفیقی از عناصر خیال‌پردازی و وحشت است که هدفش صرفاً ترساندن مخاطب نیست و محور داستان‌ها بیشتر شامل موضوعاتی مثل مرگ و ترس و موجودات شیطانی است. از طرفی با توجه به سیرِ تحول شخصیتیِ میرزا و تعداد صفحات داستان نمی‌توان آن را یک رمان به‌حساب آورد. با توجه به اهداف «داستان بلند» طبیعی است که میرزا مقنی گورکن تنها فردی باشد که شخصیتش در طول داستان پرداخته شود و مابقیِ اهالی صرفاً با واکنش‌هایشان توده‌ای از تیپ‌هایی را تشکیل می‌دهند که اگر اسمی هم رویشان گذاشته نمی‌شد مخاطب به‌راحتی اهداف و نیت‌هایشان را تشخیص می‌داد.
میرزا فردی است با توانایی عجیب، او در خواب‌هایش زمان و نحوه‌ی مرگ اهالیِ روستای خیالیِ «جیران» را به شکلی نمادین می‌بیند: موهبتی وهمناک. با مرگِ یکی از اهالی به نام احد سیزده و ناتوانی در نجاتِ او توسط میرزا مقنی، اهالی جیران او را طرد می‌کنند و این سرآغاز ماجرایی است که مخاطب با نحوه‌ی رفتار و عادات مردم روستا آشنا می‌شود. هرچند که نویسنده توصیفی از خودِ روستا و مکانی که ماجرا در آن اتفاق می‌افتد به دست نمی‌دهد و خواننده تقریباً هیچ تصوری از روستا به‌غیراز کوچه‌های باریک و تودرتو ندارد. فضای میرزا مقنی گورکن طوری است که همذات پنداریِ خواننده علاوه بر شخصیت‌ها باید با مکان و زمانِ داستان هم همراه شود که این اتفاق بایدوشاید نمی‌افتد. مخصوصاً برای مخاطبِ امروزی که تقریباً هیچ‌ تصوری از باورهایِ خرافیِ قدیمی و نوعِ تعامل شغلی و رفتاری مردم روستاها ندارد.
حرف آخر اینکه میرزا مقنی گورکن داستانی است ماجرا محور که هدفش قصه گفتن است، مخاطب را معطل نمی‌کند و قصه‌ی اصلی‌اش را در تعداد صفحات کمش بیان می‌کند.

یک پاسخ بنویسید