در راه رسیدن به آرزوهایمان چالههای بسیاری را باید رد کنیم و گاهی نمیشود و شکست را تجربه میکنیم اما ناامید نشدن و تلاشهای بعدی رمز موفقیت ماست. هانیه اخلاقی یکی از شرکتکنندگان دورههای قبلی خودنویس در یادداشت خود دربارهی این نکتهی مهم نوشته است و مخاطبان خودنویس را به محکزدن تواناییهاشان تشویق میکند. یادداشت او را در ادامه میخوانید:
«علاقهام به نوشتن از خواندنِ یک کتاب شروع شد و آشنایی با یک نویسنده و یک رویای بزرگ، که امیلی برونته بشم 🙂
جوانهی نوشتنم رو در من، بلندیهای بادگیر و خواهران برونته زد…
جوانهای که البته بیشتر من و قلمِ نپختهام رو میبرد به سمت ادبیات کلاسیک، که قطعا مخاطب عامی در دورهی خودش حداقل، نداشت…
خب، قطعا قابل حدسه، بنا بر چیزی که مخاطبش بودم و برای رسیدن بهش دست و پا میزدم، تمرینات هم بیشتر حول بازنویسی و موشکافیِ ادبیات کلاسیک بود..
اما کلاس نویسندگی و مسابقه… ابدا
(اصلا فکر نکنید اون موقع از این کارا بلد بودم که ناراحت میشم 😅)
خیلی زود گذشت اون دوران…
غرور و تعصب، زنان کوچک و بابالنگ دراز، این جوانه رو آبیاری و قویاش کردن، تا اینکه رسیدم به خودنویس… دری به سویِ مسابقه ☺️:
مدت زیادی نبود که خانم لواسانی رو در اینستاگرام بخاطر اطلاع از جشن امضای کتاب جدیدشون دنبال میکردم، که استوری فراخوان مسابقهی خودنویس رو دیدم…
وارد صفحه شدم و دیدم اول از همه، گزارشهای خودنویس سال قبل و مصاحبهی آقای درزی رو خوندم و با همین تفکرات که قطعا من برنده نمیشم، دو طرح داستان بلند (که جفتش رو هم کامل نوشته بودم) رو فرستادم…
و تقریبا سه هفته با این تفکر که خودنویس قراره منو امیلی برونته کنه، شبم صبح شد 🙂
خلاصه اعلام نتایج اومد، و من بنا بر باوری که داشتم، طبق معمول قبول نشدم. 😅
اما باز هم در کمال تعجب، کارها رو دنبال میکردم و بلافاصله بعد از چاپ کتاب میرزا مقنی گورکن، خریدمش و مشتاقانه منتظر چاپ آثار بچههای جدید هم هستم. ❤️
توصیهای که به بچهها دارم…
خلاصه بگم اینکه؛
شرکت کنید بچهها.. حتی اگر مثل من یک درصد هم احتمال قبولی نمیدید.. حتی اگر مثل من قلمتون افتضاحه😁
خودنویس قطعا من رو امیلی برونته نکرد، اما خیلییی بهش نزدیکم کرد. 🙂
درضمن غیر از تجربه، یک خاطرهی خوب و یک استرس با طعمِ شکلات توی ذهنتون میمونه. 😊
یاعلی»