یادداشت علی درزی نویسنده خودنویسی کتاب «میرزا مقنی گورکن» به‌مناسبت مسابقه خودنویس 3 را در این مطلب بخوانید.

علاقه‌مندان به نوشتن داستان راه پر پیچ‌و‌خمی در پیش دارند. وقتی‌که در یک شهر گمنام و منطقه‌ی دور ساکن باشند، این فرازونشیب‌ها بیشتر هم خواهد شد زیرا امکانات زیادی برای آن‌ها درنظر گرفته نشده‌است. خودنویس اما جایی‌ست برای کسانی که دل‌آزرده‌ی این کمبود امکانات هستند و امیدوارند که بتوانند با موانع کمتری آرزوی نویسنده‌شدن را تحقق ببخشند. علی درزی یکی از آن‌هاست. نویسنده کتاب «میرزا مقنی گورکن» که یکی از نفرات برگزیده دوره اول مسابقه کشف استعداد نویسندگی خودنویس بود. او ساکن شهرستان کردکویِ استان گلستان است.
یادداشت او را به مناسبت مسابقه خودنویس ۳ در این مطلب می‌خوانید:

«روزی که در شبکه پیام‌رسان تلگرامیِ میم صاد خبر مسابقه خودنویس را دیدم، بیشتر از هر چیزی جایزه ده میلیون‌ تومانی‌اش برایم خودنمایی کرد، ولی خوب فرسخ‌ها دور از خودم می‌دیدمش.
یک داستان کوتاه دوازده‌صفحه‌ای داشتم و با توجه به فرصتی که داشتم، سعی کردم داستان را بلندترش کنم. داستانِ خود را به حدنصاب رساندم اما به همه اطرافیانم گفتم که داستانِ من از فاکتورهای لازم برخوردار نیست و یقینا در سانسور رد خواهدشد.
روزی که با من تماس گرفتند و از مقبول واقع‌شدن داستانم در بیست اثر منتخب خبر دادند، به اندازه برنده‌شدن در یک مسابقه خوشحال شدم.
من با آمادگی کامل وارد کارگاه‌های آموزشی شدم، از تسلط بر کتاب‌های آموزشی داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی که خوانده بودم گرفته تا تحلیل فیلم‌ها و رمان‌ها. وقتی جلسه اول کارگاه‌های آموزشی خودنویس گذشت به سطح کارگاه شک کردم! اما رفته‌رفته وقتی در جلسات حضور پیدا کردم، از آقای محمدمهدی رسولی متوجه شدم که در مارکتینگ و سطح پذیرش عموم برای درک یک اثر چطور باید نوشت؛ تمام داشته‌هایم را کنار گذاشتم و با توجه به درک جدیدم از کارگاه، به ارتقاء اثرم پرداختم.
از آقای رسولی متشکرم که با صبر و تامل به من آموختن را آموخت. آموختم که مهم نیست از منطقه‌ی آخرِ نظامِ آموزش و پرورش می‌آیی و یا هر چیز دیگر! مهم اثری است که ارائه خواهی داد!
ممنونم از میرزا مقنی گورکن که به اطرافیانش نگاه نکرد، وابسته به توانایی‌های خالقش، خودش را در محلی‌ترین نوع ممکنِ یک داستان بالا کشید و خودش را به مظان مقایسه بین ۴۵۹ اثر قرار داد.
خودنویس ایده‌آل‌ترین اتفاق زندگی برای من بود، منی که در جنون‌آمیزترین حالت زندگی خودم دنبال نوشتن بودم، خودنویس بزرگترین لایک ممکن را در این ورطه به من نشان داد. اثرم را برگزید و در بوته‌ی آزمایش قرار داد، به من فرصتِ بهره‌گیری از بهترین استاد ممکن در آن مقطع را مهیا نمود.
من در شهرستان کردکوی که به احتمال خیلی قوی، خیلی‌ها حتی اسمش را هم نشنیده باشند، در یک آزمون کشوری، به رای هیئت انتخاب، نفر اول شدم.
من غروری از این بابت ندارم، اما انتقاد سفت و سختی به مسئولین فرهنگ دارم، چرا من باید در ناکجاآبادِ ذهنم به دنبال تایید کسانی باشم که حتی بویی از هنر نبرده باشند؟ چرا من باید برای یافتن کارگاه آموزشی داستان‌نویسی در شعاع صدکیلومتری از محل زندگی‌ام ناموفق باشم؟
تهرانی یک نژاد نیست، اما تهران همه‌چیز هست!
من برای آموزش فیلمنامه، داستان، داستان کوتاه، تئاتر و … خیلی جاها دنبال آموزش مناسب گشتم، اما همه‌چیز به تهران ختم شد، وقتی که کرونا و کلاس‌های آن‌لاین مد نبود…!
ممنونم خودنویس عزیز، هم از هیئت انتخابت و هم داوران، که بدون هیچ وابستگی، قضاوت کردید و انتخاب کردید. مسابقه‌های زیادی زیر سرمان برگزار می‌شود که داوران و بانیانش یک عده مشخصی از شرکت‌کنندگان را بیمه کرده‌اند. مشعوفم، سر از پانمی‌شناسم چون در یک مسابقه هنری شرکت کردم که به صداقت برگزارکنندگانش و داورانش، به حتم یقین باور دارم.
ممنونم از خودنویس که من را از یک رویاپرداز به یک هدفمند تبدیل کرد.
شاید بانیان این جریان، به بزرگی کارشان واقف نبوده باشند، ولی من به عنوانِ یک فریفته‌ی دنیای نویسندگی به آنها اطمینان می‌دهم که کاری در حد یک معجزه انجام داده‌اند.
خالصانه دست‌بوس این افراد صادق هستم و همت‌شان را باعث غرور می‌دانم.
از الآن تا ابدالدهر.
دوست‌دار و دست‌پرورده شما:
علی درزی

یک پاسخ بنویسید